جدول جو
جدول جو

معنی صورت برکشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

صورت برکشیدن
(خوا / خا نُ / نَ / نِ شُ دَ)
نقاشی. صورت کشیدن. صورت نگاشتن. نقاشی کردن:
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صورت کشیدن
تصویر صورت کشیدن
صورت کردن، تصویر ساختن، نقاشی کردن، پنداشتن، تصور کردن، چیزی را خلاف واقع نمودن، گزارش دروغ دادن، ساختن پیکری شبیه انسان یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
(وَ حَ)
پوست کندن. پوست برکندن
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا شِ / شُ مَ / مُ دَ)
عکس کشیدن. تصویر کشیدن. نقاشی. رجوع به صورت برکشیدن، صورت برداشتن و صورت کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صورت بر کشیدن
تصویر صورت بر کشیدن
تصویر چیزی را کشیدن نقاشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صورت کشیدن
تصویر صورت کشیدن
تصویر کشیدن نقاشی کردن، عکاسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار